جدول جو
جدول جو

معنی حصار سر - جستجوی لغت در جدول جو

حصار سر
از توابع دهستان کلارآباد شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاع سر
تصویر صاع سر
صدقۀ سر، زکات سر، زکات بدن، زکات فطره که در عید فطر بدهند
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
اصطلاحی در بازی آس. اصطلاح بازی ورق. چارصورت از قبیل چار شاه و چار بی بی و چار سرباز و چار آس، چار ورق ده خال. چار لکات
لغت نامه دهخدا
(حِ سُ)
دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور. واقع در 9هزارگزی شمال فدیشه. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل. دارای 385 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حِ سُ)
دهی است از دهستان اراضی نیزاربخش حومه شهرستان قم. واقع در پنجاه هزارگزی جنوب باختر قم و سه هزارگزی غربی راه شوسۀ قم به اصفهان. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 87 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی، کرباس بافی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سردان شهرستان زنجان. واقع در 24هزارگزی جنوب باختر سیروان و 12هزارگزی راه مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر. دارای 653 تن سکنه میباشد. ترک زبانند. از چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، عدس. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی: گلیم، جاجیم بافی. راه مالرو صعب العبور. یک باب دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عِ سَ)
صدقۀ سر. تصدق سر. زکاه سر:
گر صاع سر سه بوسۀ عیدی دهد مرا
زان رخ دهد که گندم گون است پیکرش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رِ سَ)
تارک سر: فرق، تار سر که راهی است میان موی سر. (منتهی الارب). مفرق، تار سر که فرق جای موی سر است. (منتهی الارب). قبض،بزرگ شدن سر یا تار سر. (منتهی الارب). قلۀ تار سر مردم. (منتهی الارب). رجوع به تار (مخفف تارک) شود
لغت نامه دهخدا
(حِ سُ)
دهی است از دهستان شاندیز بخش طرقبۀ شهرستان مشهد. واقع در پانزده هزارگزی شمال خاوری طرقبۀ سر راه شوسۀ قدیمی مشهد به قوچان. ناحیه ای است واقع در دامنه معتدل. دارای 482 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن. اهالی به کشاورزی، مالداری گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حِ سُ)
دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران. واقع در 13هزارگزی جنوب خاور ورامین و 2هزارگزی راه آهن. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 327 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، صیفی، چغندر قند. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از آثار قدیم، تپه دارد. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 50هزارگزی جنوب خوسف سر راه مالرو عمومی علی آباد. ناحیه ای است واقع در دامنه. معتدل. دارای 45 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن، پنبه، لبنیات. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راه مالرو است و در تابستان میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حِ رِ بُ)
دهی است جزء دهستان حبله رود بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. واقع در 450هزارگزی طریق سیمین دشت و چهل هزارگزی از طریق امین آباد و جنوب باختر فیروزکوه و چهارهزارگزی شمال ایستگاه سیمین دشت. ناحیه ای است واقع در کوهستان ولی معتدل. دارای 570 تن سکنه میباشد. تاتی، فارسی زبانند. از رود خانه دلیچائی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن، میوه جات سردسیری. اهالی به کشاورزی وباغبانی گذران میکنند. از بنای قدیمۀ این ده قلعۀخرابه ای به نام گذرخانی در 26هزارگزی آبادی واقع است. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حِ فَ)
دهی است جزو دهستان کزاز پائین بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 24هزارگزی شمال آستانه و دوهزارگزی راه مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر. دارای 1522 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، چغندرقند، انگور، بنشن، قلمستان. اهالی به کشاورزی، گله داری، قالیچه بافی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دژبان، دژنشین، قلعه بان، قلعه دار، کوتوال، محصور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع منطقه ی رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
حمام گرمابه، مکان و محل حمام
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی بین راه آلاشت و لفور، روی درخت، بالای درخت
فرهنگ گویش مازندرانی